چشم ها ي تو

دردهاي تنهايي

آرزوهایم هوایی میشوند …! به باد میروند …!..


براي هضم لحظه اي كه آغازش از تو نوشتن است



دست كم بايد چند نفس عميق كشيد


و به تمام قد در برابرخاطره ات ايستاد و


تعظيم كرد وشكستو نوشت...


تمام اين كار ها را كرده ام وحا لا واجد شرايط ام براي از تو نوشتن


مهر بان من!سلام!



ميدانستي؟



طعم چشمان تو همان قهوه ايست


كه خوش طعم ترين حادثه هاي دنياحسرت يك ثانيه


تجربه كردنش را ميخورند



بيخبر نباشي گل من !


من هم...


بي وقفه حسرت داشتنشان را ميخورم...


بي آنكه خواستار طعمي باشم..



|یک شنبه 15 ارديبهشت 1392| 19:14|دختري از تبارآينه ها|